عد از سریال ستایش به شهرهای مختلف ایران دعوت شدم و این سفرها همچنان ادامه دارند اما چیزی كه طی این سفرها برایم خیلی شیرین بود، این بود كه میدیدم در آنجا بچههای كوچك كنارم میآیند و در مورد بچههایم از من سوال میكنند كه كجا هستند و چه كار میكنند و نگران این هستند كه بچهها را از من میگیرند یا نه؟ وقتی این چیزها را میدیدم اولش ناراحت میشدم از اینكه چرا این سریال اینقدر بچههاي كوچك را درگیر خودش كرده است البته در كنارش از اینكه میدیدم چقدر همه این كار را دوست دارند، خوشحال ميشدم اما اتفاقی كه برای خودم افتاده و تا قبل از این تصور نمیكردم اینقدر از آن بترسم، این است كه از حالا به بعد مرتب نگران این هستم كه نكند كاری را انجام دهم كه مردم دوست نداشته باشند. به همین دليل انتخاب كردن برایم مشكلتر از زمانی شده كه هنوز این كار را انجام نداده بودم.