loading...

عکس خنده دار

اواخر خرداد بود باران می‌آمد. مسعود پنجره را باز كرد؛ «به‌به! بارونو نگاه!» بوی خاك باران خورده می‌آمد. نسیم خنكی برگ‌ها را تكان می‌داد. نور چراغ ماشین‌ها كف

ترندهای زویا
دانلود
گمنام بازدید : 444 دوشنبه 06 شهریور 1391 نظرات (0)

 برترین ها: اتاق 219! اینجا جایی بود كه سرنوشت مرا رقم می‌زد. این اتاق 3 شماره‌ای در دادسرای ناحیه19تهران قرار بود مرا به جایی  نامعلوم پرتاب كند. عرق كرده بودم، دست‌هایم می‌لرزید. به مادرم گفتم: « اینجا آخر خطه؟» چشم‌های مادر قرمز بود و نگاهم نمی‌كرد: «قسمت این بود.» قسمت، تقدیر، سرنوشت... كلماتی كه یك عمر باید زیر سایه سنگین‌شان راه می‌رفتم و زندگی می‌كردم. كلماتی كه همیشه از آنها می‌ترسیدم و فرار می‌كردم و فكر می‌كردم آدم آنقدر قدرت دارد كه بخواهد تقدیر را در مشتش بگیرد و سهم بیشتری از قسمت داشته باشد. اما یك شب، فقط یك شب كافی است تا تمام رؤیاها  به خاك سیاه بنشیند.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1578
  • کل نظرات : 130
  • افراد آنلاین : 284
  • تعداد اعضا : 358
  • آی پی امروز : 458
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 5,465
  • باردید دیروز : 3,874
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 14,706
  • بازدید ماه : 14,706
  • بازدید سال : 102,592
  • بازدید کلی : 4,470,798
  • کدهای اختصاصی